آزار دادن

لغت نامه دهخدا

( آزار دادن ) آزار دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) رنج و درد و الم دادن. آزردن. اذیت کردن. ایذاء. آزار کردن. رنجانیدن.

فرهنگ فارسی

( آزار دادن ) ( مصدر ) رنج دادن الم رسانیدن آزردن اذیت کردن.
اذیت کردن رنجانیدن

ویکی واژه

آزار‌دادن
اذیت کردن. خستگی‌ای که در این راه به او می‌رسد، آزارش ندهد. «مینوی»

جمله سازی با آزار دادن

همچنان که حق سبحانه می فرماید که «یا ایها الذین آمنوا لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی» یعنی «ای مومنان باطل مسازید صدقات خود را به منت نهادن و آزار دادن» و از سید انام مروی است که «کسی که با برادر مومن خود نیکی کند و بر او منت نهد خدای عمل او را از درجه اعتبار ساقط سازد و او را بر گناه خود بگیرد و سعی او را نپذیرد».
سادیسم عبارت است از علاقه به آزار دادن دیگران به صورت جسمی، روانی و جنسی، به گونه ای که این آزار رساندن، موجب لذت و آرامش فرد آزاررسان شود.