تلمیح در زبان فارسی به معنای اشاره یا ارجاع به یک موضوع، شخصیت، یا واقعهای خاص در ادبیات، تاریخ، یا فرهنگ است. این واژه در متون ادبی و شعر به کار میرود و به نوعی به خواننده یا شنونده کمک میکند تا با استفاده از دانش قبلی خود، عمق و معناهای بیشتری از متن را درک کند. تلمیح به نویسنده این امکان را میدهد که به جای توضیح کامل یک موضوع، تنها با اشاره به آن، مفهوم مورد نظر را به مخاطب منتقل کند.
به عنوان مثال شعر «یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور، کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور» از دیوان حافظ، نمونهای از تلمیح است. در این بیت، شاعر به داستان معروف هجران یوسف و پدرش یعقوب نبی در قرآن اشاره میکند.
یوسف پسر یعقوب، به دلیل حسادت برادرانش به چاه انداخته میشود و به عنوان برده به مصر فروخته میشود. یعقوب، به شدت غمگین و دلتنگ فرزندش میشود و سالها در فراق او به سر میبرد به قدری که چشمانش از شدت گریه و غم نابینا میشود.
در نهایت، یوسف به خانوادهاش بازمیگردد و این داستان به یک پایان خوش میانجامد. این بیت به خواننده این پیام را میدهد که پس از هر سختی و غم، امید به بازگشت و بهبود وجود دارد.
تلمیح. [ ت َ ] ( ع مص ) نمودن و آشکار کردن. ( ناظم الاطباء ). نگاه سبک کردن بسوی چیزی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). اشاره کردن به چیزی. ( از اقرب الموارد ). || نگاه و نظر. || خیال و تصور. ( ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح علم بدیع ) اشارت کردن در کلام به قصه یا آوردن اصطلاحات نجوم و موسیقی و غیره، یا در کلام خود آوردن آیات قرآن مجید یا احادیث، امثله، آوردن قصه.
(تَ ) [ ع. ] (مص م. ) ۱ - نگاه تند و آنی به چیزی افکندن. ۲ - اشاره کردن. ۳ - اشاره کردن شاعر در شعر به داستان یا مثلی مشهور یا آوردن اصطلاحات علمی در شعر.
۱. (ادبی ) در بدیع، اشاره کردن شاعر در شعر خود به قصه یا مثلی معروف یا آوردن اصطلاح بعضی علوم در شعر، مانند: سِحر سخنم در همه آفاق برفته ست / لیکن چه کند با «ید بیضا» که تو داری (سعدی۲: ۵۷۸ ).
۲. [قدیمی] نگاه کردن و اشاره کردن به سوی چیزی.
۳. [قدیمی] نگاه گذار کردن به سوی چیزی.
نگاه سبک کردن بسوی چیزی، اشاره کردن بسوی چیزی
۱ -( مصدر ) نگاه کردن بچیزی اشاره کردن بسوی چیزی. ۲ - اشاره کردن بقصه یا مثلی مشهور یا آوردن اصطلاحات علمی در شعر. ۳ - ( اسم ) اشاره. جمع: تلمیحات.
ناشتا شکستن
تَلمیح
در لغت به معنای اشاره کردن به چیزی یا در یک چشم به هم زدن دیدن است. اما در اصطلاح علم بدیع آن است که در میانۀ شعر یا نثر اشاراتی ضمنی به دانسته های تاریخی، اساطیری، داستان های معروف، مثل، آیه، حدیث، باورهای عامیانه و... شود بدون تصریح به اصل ماجرا و بدون آن که از کیفیات آنچه مورد اشاره است ذکری به میان بیاید. لازمۀ بهره مندی از تلمیح آگاهی از موضوع مورد اشاره است. مثلاً در بیت «من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم/که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد» حافظ تلمیح دارد به داستان حضرت سلیمان و دزدیده شدن خاتم حکومتش به دست ابلیس و حوادث مربوط به آن.
💡 فخامت و دشواری زبان سنایی و آشفتگی طرح و تدوین مطالب و پیچیدگیهای ناشی از اشارات و تلمیحات گوناگون در حدیقهالحقیقه، در مثنویهای عطار به سادگی و نظم و روشنی گرایید. غیر از مثنوی اسرارنامه که در آن مطالب مختلف همراه با حکایات و تمثیلات کوتاه و بلند آمدهاست و با حدیقهالحقیقه مشابهت دارد، سه مثنوی دیگر او هر یک شامل داستانی جامع است که حکایات و تمثیلات کوتاه و بلند بسیار در درون آنها جای داده شدهاست.
💡 اسدی طوسی در گرشاسپنامه که به پیروی از شاهنامه سروده شدهاست به این اسطوره اشاره میکند. در اشعار و منظومههای شاعران دیگر از جمله قصیدهای از ناصرخسرو منظومهٔ ویس و رامین از فخرالدین اسعد گرگانی و قصیدهای از خاقانی تلمیح این اسطوره دیده میشود. همچنین گاه در عظمت به دماوند مثل زدهاند.
💡 هر گاه با شنیدن بیت یا عبارتی به یاد داستان و افسانه، رویدادی تاریخی و مذهبی یا آیه و حدیثی یا … بیفتیم، بدون آنکه آن موضوع مستقیماً تعریف شده باشد، آن بیت یا عبارت دارای آرایه تلمیح است.
💡 سه دستهٔ اصلی ادبیات انگلیسی میانه عبارتند از: مذهبی، عشق درباری و آرتوری. بسیاری از منتقدین، پییرز شخمزن[پانویس ۷] اثر ویلیام لنگلند (حدوداً ۱۳۸۶-۱۳۳۲)، حکایتهای کنتربری[پانویس ۸] اثر جفری چاسر (حدوداً ۱۴۰۰-۱۳۴۳) و سر گوین و شوالیهٔ سبز[پانویس ۹] را جزو نخستین آثار بزرگ زبان انگلیسی در قرون وسطی میدانند. پییرز شخمزن جزو قدیمیترین آثار بهجا ماندهای است که به رابین هود، یاغی افسانهای انگلیسی تلمیح دارد.