اخم به حالتی در صورت گفته میشود که ابروها به هم نزدیک و معمولاً پایین آمدهاند و این حالت نشاندهنده ناراحتی، نگرانی، خشم یا عصبانیت است. وقتی کسی اخم میکند، چهرهاش جدی و گاهی تند به نظر میرسد و این حالت میتواند پیامی غیرکلامی برای نشان دادن نارضایتی یا مخالفت باشد.
اخم کردن واکنشی طبیعی به شرایط ناخوشایند یا استرسزا است و در ارتباطات انسانی نقش مهمی در انتقال احساسات دارد. این حالت چهره میتواند به صورت موقتی باشد یا در برخی افراد به دلیل عادت یا خلق و خو بیشتر دیده شود.
در ادبیات و زبان روزمره، این واژه به عنوان نشانهای از خشم یا نگرانی به کار میرود و برعکس لبخند است که نشاندهنده خوشحالی و رضایت است. به طور کلی، اخم یک بیان غیرکلامی است که احساسات منفی یا جدیت را در چهره فرد نشان میدهد.
اخم. [ اَ] ( اِ ) چین و شکنج که بر رو و پیشانی افتد. ( بهار عجم ). چین پیشانی و ابرو. ( غیاث اللغات ):
میکند نازک دلان را صحبت بدخو ملول
فرد را چین بر جبین از اخم روی مسطرست.ملاطغرا.- اخم کردن؛ قطب. تقطیب. آژنگ افکندن میان دو ابروی و ترش کردن روی. خشم گرفتن. عُبوس.
( اَ ) (اِ. ) اخمه، آژنگ، ترشرویی، درهم کشیدگی ابرو از اوقات تلخی و بدحالی.،~ ~کسی توی هم بودن (عا. ) عبوس بودن، ترشرو بودن.
۱. چین و شکنی که هنگام نارضایتی، عصبانیت، یا فکر کردن بر پیشانی و ابرو می افتد.
۲. ترش رویی.
* اخم کردن: (مصدر لازم ) چین و شکن انداختن بر پیشانی و ابرو هنگام نارضایتی، عصبانیت، یا فکر کردن.
* اخم وتخم: [عامیانه] خشم همراه با ترش رویی.
( اسم ) چین و شکنج که بر رو و پیشانی افتد چین پیشانی و ابرو آژنگ در هم کشیدگی ابرو از اوقات تلخی و بد حالی. یا اخم رو. ترش روی عبوس.
اخمه، آژنگ، ترشرویی، درهم کشیدگی ابرو از اوقات تلخی و بدحالی.؛~ ~کسی توی هم بودن (عا.)
smorfia
عبوس بودن، ترشرو بودن.