آب زندگی

لغت نامه دهخدا

( آب زندگی ) آب زندگی. [ ب ِ زِ دَ / دِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) آب حیات. آب خضر. آب زندگانی. آب بقا. ماءالحیات. چشمه خضر. چشمه زندگی:
با که گویم در همه ده زنده کو
سوی آب زندگی پوینده کو؟مولوی.ابر اگر آب زندگی بارد
هرگز از شاخ بید بر نخوری.سعدی.نشود آب زندگی ریزان
مگر از دیده سحرخیزان.اوحدی.گر ز سوز تشنگی جانت بلب خواهد رسید
از خضر مپذیر منت بهر آب زندگی.ابن یمین.معنی آب زندگی و روضه ارم
جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست ؟حافظ.شاهدی از لطف و پاکی رشک آب زندگی.حافظ.

فرهنگ معین

( آب زندگی ) ( ~ِ زِ دِ ) (اِمر. ) نک آب حیات.

فرهنگ فارسی

( آب زندگی ) آب حیات

ویکی واژه

نک آب حیات.

جمله سازی با آب زندگی

گر بقای جاودان خواهی سلیم از عشق جوی زان که آب زندگی در جویبار عاشقی‌ست
شمس تبریزی به چاهی رفته‌ای چون یوسفی ای تو آب زندگی چون از رسن پنهان شدی
چند به هر سیه دلی باده ناب می‌کشی؟ حیف! که آب زندگی در ظلمات می‌چکد
غیر از دو بوسه هر چه به بیمار خود دهی گر آب زندگیست، که بیمارتر شود
این دریاچه در هنگام فصل زمستان با نمایی زیبا آمیخته‌ای از یخ و آب، خود را می‌نمایاند. در زمان یخ زدن دریاچه ماهی‌هایی که در این آب زندگی می‌کنند نمی‌توانند به سطح آب برسند و به همین دلیل رشد آن‌ها کند می‌شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نجات یعنی چه؟
نجات یعنی چه؟
اگزجره یعنی چه؟
اگزجره یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز