باز شدن

باز شدن نقطه‌ی مقابل بسته شدن است و در مفهوم اصلی، به معنای گشوده شدن، گشایش یافتن و از حالت بسته یا مسدود خارج شدن است. در ادبیات کهن فارسی نیز این واژه با ظرافتی خاص به کار رفته است، چنان‌که سعدی در بوستان می‌فرماید: «بروی خود در طماع باز نتوان کرد / چو باز شد، به درشتی فراز نتوان کرد» که اشاره به دشواری بستن درِ خانۀ طمع، پس از گشوده شدن آن دارد.

این واژه در ترکیبات گوناگونی نیز به‌کار رفته و معنای مجازی یافته است؛ برای نمونه، باز شدن آسمان به معنای صافی و بی‌ابر شدن آسمان و گشاده شدن آن است که در متون قدیم با واژه‌هایی چون اِصحاء و صَحو نیز از آن یاد شده است.  در مجموع، واژه‌ی باز شدن علاوه بر معنای حسی و فیزیکی گشودن، در حوزه‌های معنایی گسترده‌ای همچون فراهم آمدن فرصت، آگاهی یافتن و پدیدار شدن وضعیتی جدید نیز کاربرد دارد. رعایت دقیق نیم‌فاصله در نگارش آن (باز شدن) و توجه به بستر کاربردش، در انتقال درست معنا و حفظ سلامت نگارش فارسی ضروری است.

لغت نامه دهخدا

باز شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) ضد بسته شدن. گشایش یافتن. مفتوح شدن:
بروی خود در طماع باز نتوان کرد
چو باز شد، به درشتی فراز نتوان کرد.سعدی ( از ارمغان آصفی ).- باز شدن آسمان؛ گشاده شدن آن. بی ابر شدن. صافی شدن. اِصحاء. صَحو. ( منتهی الارب ).
- بازشدن چشم؛ واقف شدن. مطلع شدن. آگاه شدن. بازشدن دیده:
چو چشم و دل پادشه باز شد
جهان نیز بااو هم آواز شد.فردوسی.- || روشن شدن. نور یافتن:
بو دوای چشم باشد نورساز
شد ز بوئی دیده یعقوب باز.مولوی.- || دیده باز کردن. نگاه کردن. چشم انداختن. نگریستن:
کدام دیده به روی تو باز شد همه عمر
که آب دیده به رویش فرو نمی آید.سعدی ( بدایع ).دگر به روی کسم دیده باز می نشود
خلیل من همه بتهای آذری بشکست.سعدی ( طیبات ).- باز شدن خورشید یا ماه پس از خسوف یا کسوف؛ بیرون آمدن از گرفتگی. انجلاء شمس. انجلاء قمر. انکشاف.
- باز شدن در؛ انسفاق:
جز بدین حال کی شود بر مرد
بدو عالم در سعادت باز.ناصرخسرو.- باز شدن دل؛ خوشحال شدن.خوشدل شدن. آرامش یافتن. مسرور شدن. رفع غم و کدورت شدن. فرح و انبساط دست دادن.
- باز شدن راه؛ رفع مانع شدن از طی طریق، ( تمام شدن برف، مصون ماندن از دزد و قطاع الطریق و دشمن ).
- باز شدن غنچه و گل و امثال آن؛ شکفتن. شکوفان شدن. بشکفتن:
گل شکفته شنیدی که باز شد به شجر.عنصری.چو نرگس شود باز چون چشم باز
شود پای بط بر چنار آشکار.ناصرخسرو.- باز شدن گوشه چشم به چیزی؛ التفات کردن به وی. ( آنندراج ) ( مجموعه مترادفات ).
گوشه چشم رضائی به منت باز نشد
هم چنین عزت صاحبنظران میداری.حافظ ( از آنندراج ).- باز شدن هوا؛روشن شدن. آفتابی شدن هوا پس از ابر و بارندگی و مه. بی ابر شدن آسمان.
- باز شدن یخ ( و هر چیز که منجمد شده باشد )؛ آب شدن. از حالت جمادبه میعان درآمدن. ذوبان.، بازشدن. [ ش ُ دَ ] ( مصدر مرکب ) دوباره منصوب شدن. باز بر سر کار آمدن: پس یوسف مر این شرابدار را گفت چون پیش ملک خداوندت بنشینی وبمرتبت خویش بازشوی مرا یاد کن. ( ترجمه طبری بلعمی ). || بازگشتن. رجوع. مراجعت:

فرهنگ معین

(شُ دَ ) (مص ل. ) ۱ - گشاده شدن. ۲ - رفتن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) گشاده شدن ( درو مانند آن ) گشود شدن مفتوح گردیدن.

ویکی واژه

گشاده شدن.
رفتن.

جمله سازی با باز شدن

در سال ۱۸۶۱، حرفه دندانپزشکی به‌طور رسمی برای زنان باز شد. اولین زنی که پس از باز شدن حرفه دندانپزشکی برای زنان، اجازه فعالیت به او داده شد روزالی فوگلبرگ بود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اسرع وقت یعنی چه؟
اسرع وقت یعنی چه؟
میسترس یعنی چه؟
میسترس یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز