این کلمه جمع دو واژه مِثل یا مَثَل است که هر کدام معنای خاص خود را دارند:
امثال (ج مِثل) به معنی مانندها یا شبیهها:
در این معنا، این کلمه به اشیاء، افراد یا مفاهیمی اشاره دارد که دارای ویژگیهای مشترک هستند. به عنوان مثال، وقتی میگوییم امثال فلانی، منظور ما افرادی است که ویژگیهای مشابهی با آن فرد دارند.
امثال (ج مَثَل) به معنی حکایات یا داستانها:
در اینجا به داستانها یا حکایاتی اشاره دارد که معمولاً حاوی درس یا عبرت هستند. این نوع داستانها بهویژه در ادبیات و فرهنگ عامه به کار میروند و به صورت ضربالمثلها یا حکایات اخلاقی بیان میشوند.
امثال به عنوان ابزارهای بلاغی در ادبیات و زبان فارسی استفاده میشوند که میتوانند به انتقال مفاهیم و ارزشهای فرهنگی کمک کنند. استفاده از داستانها و حکایات در گفتگوها میتواند به بیان بهتر ایدهها و نظرات کمک کند و همچنین باعث جذابتر شدن مکالمات شود.
امثال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ مِثل. مثلها و مانندها. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ فارسی معین ). همانندان. ( فرهنگ فارسی معین ):
تا ثناگوی تو گشتم ز ثنای تو بفخر
هر زمان سر بفرازم بمیان امثال.فرخی.زیبد که بدو دولت و اقبال بنازد
کاین هر دو ز اقران امیرند و ز امثال.فرخی.به جاه و مال از امثال و اقران بگذشتم. ( کلیله و دمنه ). چون یک چندی بگذشت و طایفه ای از امثال خود را در مال و جاه برخویشتن سابق دیدم نفس بدان مایل گشت. ( کلیله و دمنه ). مرد.. توبه کرد که پیش از وضوح بینتی... بر امثال این کار احترام ننماید. ( کلیله و دمنه ). لیکن امثال مرا که در عین نقصان باشند در صورت کمال روا باشد اندیشه بردن. ( گلستان ).
ترا تحمل امثال ما بباید کرد
که هیچکس نزند بر درخت بی بر سنگ.( گلستان ).امثال تو از صحبت ما ننگ ندارند
جای مگس است اینهمه حلوا که تو داری.سعدی.حلاج بر سردار این نکته خوش سراید
از شافعی نپرسند امثال این مسائل.حافظ.و رجوع به مِثل شود. || ج ِ مَثَل. مثلها و داستانها. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ فارسی معین ). داستانهای مشهور. ( از آنندراج ). داستانها. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || قول سائر و مشهوری که حالتی یا کاری را بدان تشبیه کنند و مثل چنانکه در مورد اصلی آمده است بکار رود و از لحاظ افراد و جمع و تثنیه و تذکیر و تأنیث تغییر نمی یابد. ( از اقرب الموارد ) ( نفایس الفنون قسم 1 ص 64 ):
امثال قران گنج خدایست چه گویی
از حدثنا قال گشاده شود امثال.ناصرخسرو.این کتاب کلیله و دمنه فراهم آورده علما و براهمه هند است در انواع مواعظ و ابواب حکم و امثال. ( کلیله و دمنه ). شرایط سخن آرایی در تضمین امثال و تلقین آیات... تقدیم نموده آید. ( کلیله و دمنه ). در امثال آمده است... ( کلیله و دمنه ). نیک بختان به حکایت و امثال پیشینیان پند گیرند. ( گلستان ). از نوادر و امثال و شعر و حکایات سیر ملوک ماضی... ( گلستان ). و رجوع به مَثَل شود.
- امثال سلیمان؛ قسمتی از تورات شامل امثال محکم و مؤثر اخلاقی منسوب به سلیمان بن داود پیغامبر مشهور بنی اسرائیل است. این امثال در زمان سلطنت حزقیا جمعآوری شده است.( از قاموس کتاب مقدس ).
(اَ ) [ ع. ] ( اِ. ) جِ مِثل، مانندها، شبیه ها.،~ذلک مانندهای آن.
۱. = مِثل
۲. [جمعِ مَثَل] = مَثَل
۳. داستان.
جمع مثل بمعنی همانند، مانند، همتا، جمع مثل به معنی قصه وقول مشهورمیان مردم
( اسم ) جمع مثل داستانها مثلها.
زمینهای چندی شبیه بهم و کوهستانی در نزدیکی بصره.
جِ مِثل؛ مانندها، شبیهها.؛~ذلک مانندهای آن.
💡 در امثال عجم گویند خسرو هم نکو داند که روز اول و آخر نکو دارند مهمان را
💡 سال ۱۹۹۰ و تحولاتی که به تجزیه اتحاد جماهیر شوروی انجامید، برای پروخورف که از سال ۱۹۵۰ عضو حزب کمونیست بود و بر امثال آندره ساخاروف خرده میگرفت که شرف و وجدان خود را زیر پا گذاشتهاند - آسان نبود.
💡 نویسندهٔ رسالهٔ زبان آذری را از راه تاریخ و با استفاده از زبانهای ایرانی، امثال زبان پهلوی و زبان کهن مادها و هخامنشیان حتی با استفاده از زبانشناسی ارمنی که همسایهٔ زبانهای ایرانی در قفقاز بود پی گرفت و با استفاده از کتابهای تاریخی و جغرافینویسان پس از اسلام، زبان ایرانی آذربایجان را از گرد و غبار قرون بیرون کشید.
💡 و بدانک بسیارست از مقدورات که امروز بقطع دانیم که آن نشاید که کرامات اولیا بود و آن بضرورت توان دانست یا مانند ضرورت یکی از آن آنکه مردی پدید آید که او را مادر و پدر نبود یا جمادی بهیمۀ گردد یا حیوانی و امثال این بسیار بود.
💡 محمدرضا زائری از روحانیون و مبلغان نیز در مطلبی در اینستاگرام خود نوشت: «آقای بهرامپور کارشناس محبوب قرآنی سیماست ولی امثال حجتالاسلام نقویان و حجتالاسلام سیدحمید حسینی ممنوعالتصویرند! جالب نیست؟»