بروم

لغت نامه دهخدا

بروم. [ بْرُم ْ / ب ُ رُم ْ ] ( فرانسوی، اِ ) برم، که عنصری است نافلز بااثر. رجوع به برم و دایرة المعارف فارسی شود.

فرهنگ فارسی

برم که عنصری است نا فلز با اثر.

دانشنامه آزاد فارسی

بروم (bromine)
عنصری نافلز، به رنگ سرخ مایل به قهوه ای، تیره، در دمای متعارف مایعی فرّار، با نماد Br، عدد اتمی ۳۵، و جرم اتمی نسبی ۷۹.۹۰۴. عضوی از گروه هالوژناست، بویی نامطبوع دارد، و موجب آزار غشاهای مخاطی می شود. به نمک های آن برومیدمی گویند. قبلاً از بسترهای نمکی استخراج می شد، اما اکنون بیشتر از آب دریا به دست می آید که در آن به مقدار اندک یافت می شود. ترکیبات بروم در عکاسی، صنایع شیمیایی، و صنایع دارویی مصرف می شوند.

جمله سازی با بروم

اشک از دل دو نیم شود با اثر که خاک کرد از خراش سینه برومند دانه را
ادیب برومند در مورد شعر و ادب پارسی و نوع ارتباط آن با مردم چنین می‌گوید:
از ادیب برومند، چندین کتاب شعر منتشر شده‌است. وی در زمینه‌ی ادبیات فارسی، فعالیت‌های زیادی داشته‌است.
ایزد از روز ازل کاین گل پاکیزه سرشت این برومند شجر، در چمن دهر بکشت
در برومندی ندادم نامرادی را ز دست گردنی دایم کج از جوش ثمر می داشتم
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال وست برومویچ آلبیون اشاره کرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
عظمت یعنی چه؟
عظمت یعنی چه؟
ترغیب یعنی چه؟
ترغیب یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز