بحقیقت

کلمه «بحقیقت» در زبان فارسی به معنای «به واقعیت»، «در حقیقت» یا «درستی امر» است و برای تأکید بر صحت و واقعیت چیزی به کار می‌رود. این واژه غالباً در متون ادبی، فلسفی یا دینی دیده می‌شود و نقش تأکیدی دارد تا مخاطب متوجه شود که آنچه بیان می‌شود، فراتر از برداشت سطحی یا ظاهری است و با واقعیت مطابقت دارد.

استفاده از «بحقیقت» به نویسنده یا گوینده امکان می‌دهد تا ادعای خود را معتبر و قطعی نشان دهد. این کلمه معمولاً در آغاز جملات تأکیدی یا برای تأکید بر یک نکته مهم در متن استفاده می‌شود و بیانگر قطعیت، صداقت و دقت در بیان است. معنای ضمنی آن این است که آنچه گفته می‌شود، نه صرفاً نظر شخصی بلکه واقعیتی قابل اعتماد و اثبات‌شده است.

در متون دینی و فلسفی، «بحقیقت» کاربرد گسترده‌ای دارد و می‌تواند به مفاهیم الهی، اخلاقی یا فلسفی اشاره کند. به‌کارگیری این واژه معمولاً برای جلب توجه مخاطب و تأکید بر ارزش و اهمیت موضوع است. همچنین، «بحقیقت» می‌تواند نشانه‌ای از بیان عمیق و قابل تأمل باشد که فراتر از ظاهر امور، حقیقت و جوهره یک موضوع را آشکار می‌کند.

لغت نامه دهخدا

بحقیقت. [ ب ِ ح َ ق َ ] ( ق مرکب ) ( از: ب + حقیقت ) بحق. از روی درستی. حقیقةً. بالحقیقة: بحقیقت مرا اجل اینجا آورد. ( کلیله و دمنه ).

فرهنگ فارسی

بحق از روی درستی.

جمله سازی با بحقیقت

إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ و بحقیقت دانید که خدای آگاه است از آنچه در دل شماست از ایمان یا از شک یا از نفاق یا از وفاق. این کلمتی جامع است، هر چیز را که در دل بود از سرّ، یا درافتد از ظنّ، یا برگذرد از خاطر، خدای بهمه داناست و از همه آگاه.
بحقیقت بدان که قصه عشق پیش صاحبدلان مجازی نیست
سلطان فلک مرتبه یحیی که نشانی از رفعت حالش بحقیقت نتوان داد
اگر نظر بحقیقت کنی و غیر نبینی وصال کعبه چه حاجت بُود بقطع منازل
پیر طریقت گفت: خداوند صحبت نه مزدور است. و مزدور بحقیقت مغرور است. تا مرد مزدور است از صحبت دور است، و تا مدعی است ممکورست، و تا امر را معظم است و نهی را محترم غرقه نورست. وَ عِبادُ الرَّحْمنِ بندگان رحمن بحقیقت ایشانند که بر ظاهر ایشان بند فرمانست در باطن ایشان نثار لطف رحمن است. بند فرمان بر ظاهر نشان خائفان است و نثار لطف رحمن در باطن نشان مقرّبان است.
تاج سر شاهان جهانی بحقیقت چون شاه ولایت را خاک کف پائی
مطرب از وصف لبت تا که بیانی دارد بحقیقت سخنش لطفی و جانی دارد
جنید را پرسیدند از توحید گفت آن بود که بنده یگانه گردد بحقیقت یگانگی خداوند خویش بکمال احدیّت کی یکی است که ز کس نزاد [و کس از وی نزاد] و چون این بدانست نفی کرد أضْداد و أنْداد را و مانندگی و چگونگی صورت و مثال و آنچه بر وی روا نیست. لَیْسَ کمِثلِهِ شَیءٌ و هو السَّمیعُ الْبَصیرُ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال چوب فال چوب فال انگلیسی فال انگلیسی فال درخت فال درخت