اقرباء

لغت نامه دهخدا

اقرباء. [ اَ رِ ] ( ع ص، اِ ) ج ِ قریب. خویشان و نزدیکان. رجوع به اقربا شود.

فرهنگ معین

(اَ رِ ) [ ع. ] (ص. اِ. ) جِ قریب، نزدیکان، خویشاوندان.

ویکی واژه

جِ قریب؛ نزدیکان، خویشاوندان.

جمله سازی با اقرباء

💡 روزگاری چنین می‌گذاشت. مگر یکی از اقرباء قابوس وشمگیر را که پادشاه گرگان بود عارضه‌ای پدید آمد و اطبا به معالجت او برخاستند و جهد کردند و جدی تمام نمودند. علت به شفا نپیوست و قابوس را عظیم در آن دلبستگی بود. تا یکی از خدم قابوس را گفت که:

💡 قوله تعالی: فَآتِ ذَا الْقُرْبی‌ حَقَّهُ، القربی القرابة، و ابن السبیل الضّیف، یقال حق الاقرباء منسوخ بآیات المواریث و البرّ الی المسکین و ابن السبیل محکم.

💡 یقول تعالی فهلا اذا بلغت الحلقوم عند النزع وَ أَنْتُمْ یا اقرباء المیت الذین حوله تَنْظُرُونَ الیه متی تخرج نفسه و قیل تنظرون الی امری و سلطانی لا یمکنکم الدفع و لا تملکون شیئا و قیل و انتم تنظرون ان یحلّ بکم ما حلّ به.

💡 وَ ما کانَ لَهُمْ مِنْ أَوْلِیاءَ، من اقرباء، یَنْصُرُونَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ ای یمنعونهم من عذاب اللَّه، وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ سَبِیلٍ. طریق الی الوصول الی الحق فی الدنیا و الجنة فی العقبی قد انسد علیهم طریق الخیر.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اسرار کردن یعنی چه؟
اسرار کردن یعنی چه؟
میلف یعنی چه؟
میلف یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز