جنبده

لغت نامه دهخدا

جنبده. [ جُم ْ ب َ دَ / دِ ] ( اِ ) جمنده. شپش. ( یادداشت مؤلف ): یک بار دیگر پوستینی داشتم جنبده بسیار در آن افتاده بود و مرا میخوردند... ( تذکرةالاولیاء عطار ).

فرهنگ فارسی

جمنده شپش

جمله سازی با جنبده

💡 اگر جنبی ز جا جنبده نیست بجز حق هر چه بینی زنده نیست

💡 گرین صورت کرده جنبان کنی سزد گر ز جنبده برهان کنی

💡 لطف او خاص است و بر هر بنده ای می دهد روزی به هر جنبده ای

💡 هرگز قدیم باشد جنبده مکانی زین قول می‌بخندد شهری و روستایی

💡 خود هیچ نیاساید و نجنبد جنبده همه زیر او چران است

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
باری یعنی چه؟
باری یعنی چه؟
عظمت یعنی چه؟
عظمت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز