تعفیر

تعفیر در زبان فارسی معانی گوناگونی دارد و در زمینه‌های مختلف به کار می‌رود، در زیر به تفصیل به هر یک از این معانی می‌پردازیم:

جفت‌گیری دو نوع گوسفند برای تولید نسل جدید:

جفت‌گیری یک گوسفند سیاه با یک گوسفند سفید که رنگش کمی به قرمز می‌زند. این کار برای تولید نسل جدیدی از گوسفندها انجام می‌شود که ممکن است ویژگی‌های بهتری داشته باشند، مثل کیفیت پشم یا گوشت بهتر. به عبارت دیگر، این فرآیند به منظور بهبود نژاد گوسفندها و به دست آوردن نتایج مطلوب‌تر در دامداری صورت می‌گیرد.

به خاک مالیدن، خاک آلود کردن (خاکمالی): 

در اینجا، تعفیر به معنای آغشته کردن چیزی به خاک یا آلودن آن به خاک است. به عنوان مثال، در برخی سنت‌ها، پستان مادر را به خاک آلودن به منظور فطام کودک است تا او از شیر گرفتن بیزار شود.

گذاشتن گوشت روی سنگ‌ مقابل آفتاب برای خشک شدن:

این معنی به فرآیند خشک کردن گوشت اشاره دارد که به ویژه در مناطق گرم و خشک انجام می‌شود. این روش به حفظ گوشت و جلوگیری از فساد آن کمک می‌کند و می‌تواند به عنوان یک روش سنتی برای تهیه غذاهای خاص نیز به کار رود.

لغت نامه دهخدا

تعفیر. [ ت َ ] ( ع مص ) آمیختن گوسپندان سیاه را با گوسپندان سپید سرخی مایل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خاک آلوده کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || در خاک گردانیدن. ( زوزنی ). در خاک غلطانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). یقال: لمن اُذل قد عفر و ارغم. ( اقرب الموارد ). || در زیر خاک دفن کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بر زمین زدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بازداشتن گاهگاه، وحشی ماده شیر را از بچه به اراده ٔفطام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پستان بگل آلوده کردن زن بجهت فطام. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). پستان بگل آلودن زن به جهت فطام تا کودک از آن بیزار شود. ( از اقرب الموارد ). || خشک کردن گوشت را به آفتاب بر ریگ تفسان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || سپید کردن و فی الحدیث: ان امراة شکت الیه ان ما لها لایزکو، فقال ما الوانها فقالت سود، فقال عفری؛ ای استبدلی اغناماً بیضاً فان البرکة فیها. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از آنندراج ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع. ] (مص م. ) به خاک مالیدن، خاک آلود کردن.

فرهنگ عمید

۱. گوشت را در آفتاب بر روی ریگ خشک کردن.
۲. به خاک مالیدن، خاک آلوده کردن.

فرهنگ فارسی

۱ -( مصدر ) بخاک مالیدن خاک آلود کردن در خاک مالیدن. ۲ -( اسم ) خاک مالی. جمع: تعفیرات.

ویکی واژه

به خاک مالیدن، خاک آلود کردن.

جملاتی از کلمه تعفیر

مغز و خونش همه ز خوان امیر وز رَشاشه همی کند تعفیر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم