لغت نامه دهخدا
شترگاوپلنگ. [ ش ُ ت ُ وْ پ َ ل َ ] ( اِ مرکب ) به معنی اشترگاو و شترگاو که همان زرافه است. گاوپلنگ. حیوانی است افریقایی که به قدر استر است، پایش مثل پای گاو، و سم دارد و گردنش مثل شتر بلند و رنگ بدنش مثل بدن پلنگ خط و خالی است و نام عربیش زرافه است. ( فرهنگ نظام ):
از یک طرفی مجلس ما شیک و قشنگ
وز یک طرفی عرصه به ملّیون تنگ
قانون و حکومت نظامی و فشار
این است حکومت شترگاوپلنگ.فرخی یزدی.مِنضَحَة. ( منتهی الارب ). و رجوع به زرافه و شترگاو و اشترگاو و اشترگاوپلنگ شود. || نام یکی از مهره های شطرنج کبیر. ( فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از هر چیز نامتناسب و غیرمتجانس با هم باشد.