سکنگبین

لغت نامه دهخدا

سکنگبین. [ س ِ ک َ گ َ ]( اِ مرکب ) ( از: سک، سرکه + انگبین ). رجوع کنید به سرکنگبین، سکنجبین، اسکنجبین. ( مؤید الفضلاء ). سرکه انگبین. ( مؤید الفضلاء ) ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). سکنجبین، و آن مرکبی است که از سرکه و عسل پزند بجهت دفع صفرا و بلغم چه سک به معنی سرکه و انگبین عسل را گویند و سکنجبین معرب آن است. ( برهان ) ( جهانگیری ): از حمام بیرون آمد سکنجبین پیش وی بردند بر سر و روی خود ریخت و پنداشت گلاب است. ( مجمل التواریخ والقصص ). و زعفران در سکنگبین تسکین زیادت کند. ( سندبادنامه ص 156 ). و از داروخانه عدل سکنگبین تخفیف به محروران رعیت باید داد. ( سندبادنامه ص 35 ).

فرهنگ معین

(س کَ گَ یا گُ ) (اِمر. ) = سکنجبین: شربتی که از سرکه و انگبین و شکر درست کنند.

فرهنگ فارسی

شربتی که از سرکه و انگبین با شکر و قند سازند.

ویکی واژه

سکنجبین: شربتی که از سرکه و انگبین و شکر درست کنند.

جمله سازی با سکنگبین

شیطان نفس اماره با او می گفت: بهار جوانی را غنیمت دار، پیش از آنکه خزان پیری گلنار رخسار پژمرده گرداند، انار بهی گردد و ارغوان شنبلید شود. مهره باز روزگار، کهربای سوده بر عارض گل رعنای رخسار پراکند و فصاد ضعف، نور از باسلیق باصره بگشاید و زعفران در سکنگبین تسکین زیادت کند و پیش از آنکه لباس قیری به افلاس پیری بدل شود و خورشید جوانی در حجاب سحاب بیاض ماند و جمال دولت حیات پای در رکاب زوال آرد «و الشیب کله عیب» روی از پرده غیب بنماید.
وزرا گفتند: اکنون تدبیر ما چیست؟ و چگونه می باید به استقبال این مهم شتافتن؟ گفت: مصلحت آن است که هر روز یکی از ما به خدمت رود و در مکر زنان و غدر ایشان حکایتی روایت کند تا بود که این داهیه عظیم و واقعه جسیم مندفع گردد و صفرای این حادثه که عارض شده است، به سکنگبین حکمت تسکین یابد و این سیاست در تاخیر و توقف افتد و به حبس مجرد کفایت شود و ایام نحوس به اوقات سعود بدل شود و لطایف ربانی به تایید آسمانی نازل شود و فرزند شاه از هلاک خلاص یابد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال لنورماند فال لنورماند فال قهوه فال قهوه فال نخود فال نخود