لغت نامه دهخدا
سنگ تاب.[ س َ ] ( ن مف مرکب ) آبی که آنرا با سنگهای تفته که در آن افکنند گرم کرده باشند. ( یادداشت بخط مؤلف ).
سنگ تاب.[ س َ ] ( ن مف مرکب ) آبی که آنرا با سنگهای تفته که در آن افکنند گرم کرده باشند. ( یادداشت بخط مؤلف ).
( ~. ) (ص مف. ) پخته و برشته شده بر روی سنگ.
( صفت ) پخته و برشته شده بر روی سنگ.
آبی که آنرا با سنگهای تفته که در آن افکنند گرم کرده باشند.
سنگ تاب (سیمرغ). سنگتاب، روستایی است از توابع شهرستان سیمرغ در استان مازندران ایران. این روستا مرکز بخش تالارپی می باشد.
این روستا در تالارپی قرار داشته و براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته، جمعیت آن ۱۰۳۶نفر ( ۳۵۰خانوار ) بوده است.
پخته و برشته شده بر روی سنگ.
💡 همیشه تا که کند کشت زار ارکان را رونده چرخ فلاسنگ تاب، ناظوری
💡 همیشه تا که بکف ناید و برون ناید ز سنگ تابش ماه وز خاک چشمۀ خور
💡 از نقاب سنگ تابد شعله عریان عشق پرده چون پوشد کسی بر سوزش پنهان عشق؟
💡 از خاک و سنگ تابش و تاثیر آفتاب زر و گهر کنند ولیکن به سالها
💡 ندارد شرر گرچه در سنگ تاب کند در جلای وطن اضطراب