چیست از فخر و شرف کان وصف ذاتی نیستش آن زواید کز نظام و فخر دارد خود مگیر
							حکایت کرد مرا دوستی که در ولا قدمی داشت و در رضا دمی، در اخوت کیلی و صاعی و در فتوت ذیلی و ذراعی که وقتی بحکم اقتباس فواید و اختلاس زواید خواستم که بصاحت نحلتی رحلت کنم و با اهل اهتداء اقتداء جویم و از افواه رجال دقایق حلال و حرام بیاموزم. 
							فی المثل میل ار به لعب صولجان وگوکنی آسمان را آرزواید که گردد گوی تو