ریزبین

لغت نامه دهخدا

ریزبین. ( نف مرکب ) که موجودات ریز را ببیند. || ( اِ مرکب ) میکروسکوپ. ( یادداشت مؤلف ) ( فرهنگ فارسی معین ). خردبین. ( فرهنگ رازی ).

فرهنگ معین

(اِ. ) میکروسکوپ.

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] ریزبیننده، دارای دقت زیاد.
۲. (اسم ) میکروسکوپ.

فرهنگ فارسی

ریزبیننده، دستگاهی برای دیدن میکربها
میکروسکوپ

فرهنگستان زبان و ادب

{microscope} [فیزیک] وسیله ای نوری/ اپتیکی که با استفاده از ترکیب چند عدسی، تصویری بزرگ از شیئی بسیار کوچک نمایش دهد متـ. میکروسکوپ 2 * مصوب فرهنگستان اول

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:میکروسکوپ

ویکی واژه

میکروسکوپ.

جمله سازی با ریزبین

در سینمای کوروساوا دو نکته چشمگیر است: یکی انسجام درونی بافت داستان و دیگری استحکام تکنیکی اثر. کوروساوا خود نویسنده‌ای ماهر بود و جزئیات فیلمنامه را با چیره‌دستی، ریزبینی، نکته‌سنجی و توازن دقیق تدوین می‌کرد. در ساختار سینمایی نیز، او در صحنه‌آرایی، فضاسازی، هدایت بازیگران و مونتاژ با مهارتی حرفه‌ای کار کرده است.
شیخ احمد بن علی آل ثانی اولین حاکم قطر با عنوان امیر می‌باشد. از او به عنوان حاکمی با وقار و ریزبین و با خرد در مواجهه با مسائل یاد می‌کنند. با خروج بریتانیا در ماه ژانویه سال ۱۹۶۸، پیمان‌های تحت الحمایت بودن کشورهای خلیج فارس لغو شد از جمله پیمان ۱۹۱۶ با قطر.
در حال حاضر در کشور استرالیا در شهرهایی همچون آدلاید، ملبورن، سیدنی و بریزبین آیلتس آکادمیک و جنرال به صورت کامپیوتری برگزار می‌شود.