ویکی واژه
برقراری ارتباط میان دو نقطۀ نزدیکبههم، با انتقال شدآمد به نقطهای واسط و دوردست و سپس انتقال آن به مقصد.
برقراری ارتباط میان دو نقطۀ نزدیکبههم، با انتقال شدآمد به نقطهای واسط و دوردست و سپس انتقال آن به مقصد.
💡 دل چو دلدار دورگشت از من نیک و بد زو خبر نمیآید
💡 بیکباره چنین مغرور گشتی از اینجا چونکه دور دورگشتی
💡 دورگشت از من آنکه جانم بود زنده بی جان همی ندانم بود
💡 سراسیمه بانو ز شه دورگشت برادرش از دیده مستور گشت
💡 در این آتشکده مغرور گشتی نخورده آبی از وی دورگشتی