تکمیل‌کردن

لغت نامه دهخدا

تکمیل کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کامل کردن. تمام کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به تکمیل شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) کامل کردن تمام کردن.

جمله سازی با تکمیل‌کردن

شخصیتی است که در صورت تکمیل‌کردن بازی در سطح مرحلهٔ دشوار آزاد می‌شود. او در جدول زمانی در ستون تاککی میساوا یافت می‌شود. نیتاکا یک سرباز نیروی پدافند زمینی ژاپن است که در هنگام سیلاب دریایی قرمز رنگ متأسفانه شانس تبدیل شدن یه یک شیبیتو را دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
الم
الم
ددی
ددی
سلیطه
سلیطه
همبستر
همبستر