ته کشیدن
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی
ویکی واژه
جمله سازی با ته کشیدن
به صحرا یکی هفته ناکاسته کشیدند لشکر همی خواسته
غم گذشته کشیدن بود محال مجاز غم نیامده بردن بود مجاز محال
گل می کند پیاله کشی از بهار رنگ پیمانه را نهفته کشیدن چه فایده؟
در رشته کشیدند دگرها گهر جان ما این عرق از جبهه فشاندیم و گذشتیم
آهی بکش اسیر که طوفان گریه است عقد گهر ز رشته کشیدن شود درست
مانند دو گوهر، بیکی رشته کشیدند؛ در مجلس عقد آمده چون هرمس و والیس