لغت نامه دهخدا
تلفن چی. [ ت ِ ل ِ ف ُ ] ( ص مرکب، اِ مرکب ) متصدی تلفن. کسی که در پشت دستگاه مرکزی تلفن نشیند و تلفنهای تقاضاکنندگان را به نقاط مختلف وصل کند. کسی که روابط تلفنی را در نقاط مختلف میان اشخاص برقرار کند. رجوع به تلفن شود.
تلفن چی. [ ت ِ ل ِ ف ُ ] ( ص مرکب، اِ مرکب ) متصدی تلفن. کسی که در پشت دستگاه مرکزی تلفن نشیند و تلفنهای تقاضاکنندگان را به نقاط مختلف وصل کند. کسی که روابط تلفنی را در نقاط مختلف میان اشخاص برقرار کند. رجوع به تلفن شود.
( ~. ) [ فر - تر. ] (ص نسب. ) مأمور تلفن، آن که مسئول برقرار کردن ارتباط های تلفنی یا پاسخ گویی به تماس های تلفنی اداره یا سازمانی است.
💡 از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشتهاست، میتوان به افراد خودی، سرزمین گرگها، شب بزرگ من، دختران تلفنچی، ۳۰ سکه و میخواهمت اشاره کرد.
💡 از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشتهاست میتوان به فیزیک یا شیمی و دختران تلفنچی اشاره کرد.
💡 از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است، میتوان به دختران تلفنچی، سکس، مهمانی و دروغ و شب بزرگ من اشاره کرد.
💡 از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشتهاست میتوان به نابرده رنج، گنج میسر نمیشود، شراب کهنه، کارلوس، پادشاه امپراتور، مردان پاکو، افسانه هیسپانیا و دختران تلفنچی اشاره کرد.