بینونت

لغت نامه دهخدا

بینونت. [ ب َ / ب ِ نو ن َ ] ( از ع، اِمص ) ( از بینونة عربی ) جدائی و مفارقت. ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ). تباین. ابانت. بین. مباینت. ناسازگاری. ناسازواری. دوگانگی. ( یادداشت مؤلف ). || جدا شدن. بریدن. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به بینونة شود.
بینونة. [ب َ نو ن َ ] ( ع مص ) بَیْن. جدا شدن: بان الشی ُٔ بیناً و بیوناً و بینونة؛ از هم جدا شدن. ( از منتهی الارب ). جدا شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ).
بینونة. [ ب َ نو ن َ ] ( اِخ ) نام محلی میان عمان و بحرین و فاصله آن تا بحرین شصت فرسخ است و اصمعی بینونة را در مرزهای یمن از ناحیه عمان قرار داده و دیگری بینونة را در سرزمینی بالاتر از عمان متصل به شحر ذکر کرده است. ( از معجم البلدان ).
- بینونةالدنیا؛ دهی است در شق بنی سعد. ( معجم البلدان ) ( منتهی الارب ).
- بینونةالقصوی؛ دهی است در شق بنی سعد. ( ازمعجم البلدان ) ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(بَ یا بِ نَ ) [ ع. بینونة ] (اِمص. ) جدایی، مفارقت.

فرهنگ عمید

۱. جدا شدن از کسی.
۲. جدایی، مفارقت.

فرهنگ فارسی

جداشدن ازکسی، جدایی، مفارقت
( اسم ) جدایی مفارقت.
جدائی و مفارقت ٠ تباین ٠ ابانت ٠ بین ٠ مباینت ٠ ناسازگاری ٠ ناسازواری ٠ دوگانگی ٠ یا جدا شدن ٠ بریدن ٠

ویکی واژه

جدایی، مفارقت.

جمله سازی با بینونت

مفسران گفتند: این آیت در شأن ثابت بن قیس بن شماس الانصاری و زن وی جمیله نام ام حبیبه بنت عبد اللَّه بن ابی فرود آمد، که شوهر باغی بمهر بوی داده بود، و زن وی را نخواست و از وی جدایی جست و خویشتن را بآن کاوین از وی باز خرید، و اول خلعی که در اسلام برفت این بود. فقهاء اسلام گفتند خلع مکروه است مگر در دو حال: یکی آنک حدود اللَّه بپای نتوانند داشت، دیگر آنک کسی سوگند یاد کند بسه طلاق که فلان کار نکند، و آن کار لا بد کردنی باشد، درین حال خلع مکروه نیست. و خلع آنست که زن را طلاقی بعوض دهد تا بینونت حاصل شود، پس آن کار بکند تا از عهده سوگند بیرون آید، آن گه بعقد نکاح زن را با خود گیرد، و اگر این خلع با اجنبی رود چنانک عوض آن طلاق اجنبی دهد نه زن خویش، بمذهب شافعی روا باشد.
معنی آیت آنست که طلاق که بوی رجعت توان کرد دو است، بعد از آن دو طلاق امساک است با خود گرفتن بلفظ مراجعت، أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ یا گسیل کردن بآنک فرو گذارد تا عدت بسر آید و بینونت حاصل شود، پس چون عدت بسر آمد و بینونت حاصل شد و خواهد که وی را با خود گیرد بلفظ مراجعت کار بر نیاید. که نکاح تازه باید کرد. اما اگر این دو طلاق گفت و پیش از آنک عدّت بسر آید یا نه که بعد از آنک عدت بسر آید و نکاح تازه کند وی را طلاق سوّم دهد بینونت کبری حاصل شود. و تا آن زن بنکاح بشوهری دیگر نرسد بهیچ وجه وی را با خود نتواند گرفت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال درخت فال درخت فال کارت فال کارت فال قهوه فال قهوه