بلاشرط

بلاشرط عبارتی است که در زبان فارسی برای بیان مفهومی عمیق‌تر از سادگی ظاهری‌اش به کار می‌رود. این کلمه، که ریشه در ترکیب بی (به معنای نفی)، لا (که باز هم نفی را می‌رساند) و شرط دارد، در اصل به معنای بدون هیچ قید و شرطی است. این مفهوم، در فرهنگ فارسی معین نیز به همین صورت تعریف شده و بر بی‌قید و شرط بودن و مطلق بودن دلالت دارد.

گسترش این مفهوم به معنای واقعی آن، یعنی دربست بودن یا بدون هیچگونه شروطی، اشاره به وضعیتی دارد که در آن هیچ الزامی، تعهدی، یا محدودیتی وجود ندارد. این حالت می‌تواند در زمینه‌های مختلفی مانند قراردادها، توافقات، یا حتی روابط شخصی معنا پیدا کند. زمانی که چیزی بلاشرط است، یعنی طرفین یا موضوع مورد نظر، هیچگونه شرط و شروطی را برای پذیرش، اجرا، یا تعلق به یک وضعیت خاص، ندارند.

در نهایت، بلاشرط بیانگر نهایت آزادی عمل و عدم وابستگی به هرگونه عامل خارجی یا داخلی است که بخواهد محدودیتی ایجاد کند. این کلمه، قدرت و استقلال را در خود نهفته دارد و به معنای پذیرش کامل و بدون هیچگونه ملاحظه‌ای است. این مفهوم، در کنار سادگی ظاهری، بار معنایی سنگینی را حمل می‌کند و به عمق روابط و توافقات اشاره دارد.

لغت نامه دهخدا

بلاشرط. [ ب ِ ش َ ] ( ع ق مرکب ) ( از: ب + لا ( نفی )+ شرط ). بدون شرط. بطور مطلق. ( فرهنگ فارسی معین ). بی قید و شرط. دربست. بی هیچ قید و شرط.

فرهنگ معین

(بِ شَ ) [ ع. ] (ق. ) بدون شرط، به طور مطلق.

فرهنگ فارسی

بدون شرط بطور مطلق.
بدون شرط. بطور مطلق. بی قید و شرط. دربست. بی هیچ قید و شرط.

ویکی واژه

بدون شرط، به طور مطل

جمله سازی با بلاشرط

ای شده اندر لباس میش با چنگال گرگ هم بلاشرطی تو در مشروطه هم با شرط لا