اراضي

لغت نامه دهخدا

اراضی. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ ارض.
اراضی. [ اَ ] ( اِخ ) از بلوکات قم، و عده قرای آن 15 و جمعیت 3000 تن است. رجوع به جغرافیای سیاسی تألیف کیهان ص 394 و 396 شود.

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع. ] ( اِ. ) جِ اَرض. ۱ - زمین ها. ۲ - زمین های دایر و مزروع.، ~ موات زمین - هایی که دایر نباشد و مالکی نداشته باشد.،~ ِ عُشر زمین هایی که موقع گرفتن مالیات مساحت آن منظور نمی شود.، ~ بایر زمین هایی که در آن ها کشت و زرع و آبادی نبا

فرهنگ عمید

= ارض

فرهنگ فارسی

زمین ها، جمع ارض
( اسم ) جمع: ارض. ۱ - زمینها. ۲ - زمینهای دایر و مزروع. یا اراضی موات. زمینهایی که دایر نباشد و مالکی نداشته باشد اعم از اینکه در سابق دایر بوده و مالک داشته و در اثر اعراض مالک بایر شده باشد یا اینکه از اصل بایر بوده باشد. یا اراضی خالصه.
از بلوک قم

ویکی واژه

جِ اَرض.
زمین‌ها.
زمین‌های دایر و مزرو
دایر.

جمله سازی با اراضي

💡 احمدآباد كوزه گران با دارا بودن بيش از 600 هكتار اراضي قابل كشت است كه بيشترين محصولات كشاورزي آن را غلات، صيفي جات، پنبه، حبوبات، باغات انگور و گردو تشكيل مي دهد.