آه کردن

لغت نامه دهخدا

اه کردن. [ اَه ْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مخفف آه کردن. حسرت و افسوس گفتن. || نفرت و ناخوشایندی نمودن با گفتن لفظ اه:
زخم سنان او را اه کردی ای سنائی
هرگز کدام عاشق در وقت خه کند اَه.سنایی.و رجوع به اَه و آه شود.

فرهنگ فارسی

مخفف آه کردن حسرت و افسوس گفتن

ویکی واژه

آه‌کردن
(قدیم): آه کشیدن. چو نامه بخواند، از تخت فرود آمد و آهی بکرد. «مولانابیهقی»

جمله سازی با آه کردن

هست به آه و ناله خوش خاطر دردمند عشق حاصل درد عشق هم ناله و آه کردن است
تا روز نخفت از آه کردن وز نامه چو شب سیاه کردن
چون قلم شق شد، سیاهی بیش بیرون می دهد منع دلهای دو نیم از آه کردن مشکل است
شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردن است روز ستاره تا سحر تیره به آه کردن است
با لب خاموش حفظ آه کردن مشکل است از گره این رشته را کوتاه کردن مشکل است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال انبیا فال انبیا فال جذب فال جذب فال احساس فال احساس