ویکی واژه - صفحه 139
- دورگه
- نظام اجتماعی
- ارغوان
- لذت بردن
- وارونه
- داروغه
- آموزه
- عجر
- رهیافت
- ایجاز
- لاینفک
- آژیده
- فرخنده
- سطر
- فلکه
- عفیف
- اولیاء
- اجتناب ناپذیر
- بوقلمون
- ماهیت
- غواص
- جوشیدن
- بسامد
- ایستگاه
- اشیاء
- گماشتن
- جمعگرا
- آزادی عمل
- تنحی
- ژین
- چوری
- احتراق
- هم شهری
- شرفیاب
- خنگ بید
- بدخویی
- معیشت
- بارمان
- انوشه
- نگاشته
- بازگرداندن
- طاقه
- وزرا
- تخصیص
- ارتقا دادن
- اردوان
- آنگولایی
- آنگولا
- الطاف
- خلال
- بدجنس
- آس و پاس
- خندیدن
- فقید
- مجادله
- ضیاع و عقار
- شازده
- آنان
- گشوده
- محبت