ویکی واژه - صفحه 114
- خط خشک
- خط خیز
- خط دید
- خط عبور
- خط فرعی
- خط فرود
- خط فعال
- خط فقر
- خط مایل
- خط مجاور
- خط مشروط
- خط وایازش
- خط کرانه
- خط ۱
- خط ۲
- خطام
- خطای اندازهگیری
- خطای مطلق
- خطبا
- خطمی
- خطیئه
- خطدار
- خفتانه
- خفتک
- خفج
- خفرگ
- خفهکن
- خفچه
- خفیف العنان
- خلاش
- خلاعت
- خلالوش
- خلاندن
- خلبان آزمایشگر
- خلبان شخصی
- خلجان
- خلطه
- خلع سلاح کردن
- خلفای اموی
- خلق بالا
- خلنج
- خلیش
- خلیقه
- خم دادن
- خم نمایی
- خم هموار
- خم گرفتن
- خماخسرو
- خماند
- خمانیدن
- خميس
- خمپاره انداز
- خمیر چوب
- خمیر کردن
- خمیرابه
- خمیرگیر
- خمیص
- خمینه
- خناک
- خنبره