لغت نامه دهخدا
فرودآمد از بارگی شاه نرم
بدان تا کند بر گیا چشم گرم.فردوسی ( از آنندراج ).در نظر هنگامه شور قیامت جلوه داد
لحظه ای کزخواب راحت چشم ما را گرم کرد.باقر کاشی ( از آنندراج ).غم بی دلبری بسیار بی آسایشم دارد
گر آتش طلعتی میبود چشمی گرم میکردم.تأثیر ( از آنندراج ).عمر راحت دشمن ما رفت چون برق و نداد
آنقدر فرصت که کس چشمی تواند گرم کرد.تأثیر ( از آنندراج ).رجوع به چشم گرم ساختن و چشم گرم شدن شود.