فنجی

لغت نامه دهخدا

فنجی. [ ف َ ] ( اِ ) پنجی. پنج روزی. ( یادداشت مؤلف ). خمسه مسترقه. اندرگاهان. فنجه دزدیده. ( یادداشت مؤلف ). || درمی بوده است چون توتکی و کژکی. ( یادداشت مؤلف از نسخه اسدی ).

فرهنگ عمید

کلانی، بزرگی.

فرهنگ فارسی

بزرگی کلانی : امروز که شاهی درم الفنج و میندیش زیرا که نماند ابدی شاهی و فنجی .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ف (۲۹۹۹ بار)نجو (۸۴ بار)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم