کار چوب

لغت نامه دهخدا

کارچوب. ( اِ مرکب ) چوبها و آلاتی باشد که جولاهگان جامه های نبافته فراز کرده را با آنها ببافند و به عربی نسج گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). نسج جولاهی و زردوزی و چکن دوزی. ( ناظم الاطباء ). مُسط؛ کارچوب که وقت بافتن راست ایستاده دارند. ( منتهی الارب ). || در هندوستان نوعی ازکشیده بود که جامه را در دو چوب کشیده بدوزند و بدین معنی اگر چه صورت لفظ فارسی دارد لیکن در کلام قدمایافته نشده. ( آنندراج ). || زردوز و چکن دوز. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به دستگاه و کارگاه شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) آلات چوبین که جولاهگان پارچه های نبافت. فراز کرده را با آنها بافند نسج .
مسط کار چوب که وقت بافتن راست ایستاده دارند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال شمع فال شمع فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال احساس فال احساس