وشگون

لغت نامه دهخدا

وشگون. [ وِ ] ( اِ ) در تداول ، نشکون. نشکنج. نخجل. نشگون. نیشگون. قرض. منگش. ( یادداشت مؤلف ).
- وشگون گرفتن ؛ نشگون گرفتن. شکنجیدن.

فرهنگ عمید

= نشگون

فرهنگ فارسی

در تداول نشکون نشکنج نخجل
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم