مفنگی

لغت نامه دهخدا

مفنگی. [ م ُ ف َ ] ( ص )مردنی و لاغر. ضعیف و آسیب پذیر. آماده و مستعد ابتلا به بیماریهای گوناگون. این صفت بیشتر برای انسان و به ندرت درباره حیوانات به کار می رود و ظاهراً آن را برای موجودات بیجان ابداً استعمال نمی کنند. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ).

فرهنگ معین

(مُ فَ ) (ص نسب . ) (عا. ) ۱ - کسی که آب بینی وی دایماً روان باشد. ۲ - ضعیف و مردنی .

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه آب بینی وی دایما روان باشد ۲ - لاغر و ضعیف و مردنی . ۳ - مستعد ابتلا به بیماریهای گوناگون
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم