قضبان

لغت نامه دهخدا

قضبان. [ ق ُ ] ( ع ا ) ج ِ قضیب. ( منتهی الارب ). رجوع به قضیب شود.
قضبان. [ق ِ ] ( ع اِ ) ج ِ قضیب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).شمشیر لطیف. ( اقرب الموارد ). تیغ بران : ومارصع من الوشح و المناطق و القلانس و القفازات و القضبان و الاعمدة لهم. ( الجماهر ). رجوع به قضیب شود.

فرهنگ معین

(قُ ضْ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ قضیب .

فرهنگ عمید

= قضیب

فرهنگ فارسی

جمع قضیب
( اسم ) ۱ - جمع قضیب شاخه های بریده درخت ۲ - یکی از گونه های علف پازهر است .
جمع قضیب شمشیر لطیف تیغ بران

ویکی واژه

جِ قضیب.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال فرشتگان فال فرشتگان فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال اوراکل فال اوراکل