بیغوش

لغت نامه دهخدا

بیغوش. [ ب َ / ب ِ ] ( ترکی ، اِ ) بوم. جغد. ( یادداشت مؤلف ). بایغوش. بایقوش. کوف. بوف. فاطمه خانم ( در تداول عامه ).
- مثل بیغوش ؛ تنها.منزوی. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ معین

(بِ ) ( اِ. ) بایغوش .

فرهنگ عمید

= بایقوش

فرهنگ فارسی

بایقوش
( اسم ) جغد .

ویکی واژه

بایغوش.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال سنجش فال سنجش فال چوب فال چوب فال پی ام سی فال پی ام سی