ایه 23 سوره قصص

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] آیه 23 سوره قصص. وَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ یَسْقُونَ وَوَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَیْنِ تَذُودَانِ ۖ قَالَ مَا خَطْبُکُمَا ۖ قَالَتَا لَا نَسْقِی حَتَّیٰ یُصْدِرَ الرِّعَاءُ ۖ وَأَبُونَا شَیْخٌ کَبِیرٌ
و چون بر سر چاه آبی حوالی شهر مدین رسید آنجا جماعتی را دید که (حشم و گوسفندانشان را) سیراب می کردند و دو زن را یافت که دور از مردان در کناری به جمع آوری و منع اختلاط گوسفندانشان مشغول بودند. موسی گفت: شما اینجا چه می کنید و کار مهمتان چیست؟ آن دو زن پاسخ دادند که ما گوسفندان خود را سیراب نمی کنیم تا مردان گوسفندانشان را سیراب کرده باز گردند و پدر ما شیخی سالخورده و فرتوت است (و مرد دیگری نداریم، ناچار ما را به شبانی گوسفندان فرستاده است).
هنگامی که به آب مدین رسید، گروهی از مردم را بر آن یافت که دام هایشان را آب می دادند، و غیر آنان دو زن را دید که بازمی دارند؛ گفت: چه چیزی شما را بر بازداشتن وامی دارد؟ گفتند: ما آب نمی دهیم تا شبانان برگردانند و پدر ما پیری کهنسال است
و چون به آب مدین رسید، گروهی از مردم را بر آن یافت که آب می دادند، و پشت سرشان دو زن را یافت که دور می کردند. گفت: «منظورتان چیست؟» گفتند: «  آب نمی دهیم تا شبانان برگردانند، و پدر ما پیری سالخورده است.»
چون به آب مدین رسید، گروهی از مردم را دید که چارپایان خود را آب می دهند و پشت سرشان دو زن را دید که گوسفندان خود را باز می رانند. گفت: شما چه می کنید؟ گفتند: ما آب نمی دهیم تا آنگاه که چوپانان باز گردند، که پدر ما پیری بزرگوار است.
و هنگامی که به (چاه) آب مدین رسید، گروهی از مردم را در آنجا دید که چهارپایان خود را سیراب می کنند؛ و در کنار آنان دو زن را دید که مراقب گوسفندان خویشند (و به چاه نزدیک نمی شوند؛ موسی) به آن دو گفت: «کار شما چیست؟ (چرا گوسفندان خود را آب نمی دهید؟!)» گفتند: «ما آنها را آب نمی دهیم تا چوپانها همگی خارج شوند؛ و پدر ما پیرمرد کهنسالی است (و قادر بر این کارها نیست.)!»
And when he came to the well of Madyan, he found there a crowd of people watering , and he found aside from them two women driving back . He said, "What is your circumstance?" They said, "We do not water until the shepherds dispatch ; and our father is an old man."
And when he arrived at the watering (place) in Madyan, he found there a group of men watering (their flocks), and besides them he found two women who were keeping back (their flocks). He said: "What is the matter with you?" They said: "We cannot water (our flocks) until the shepherds take back (their flocks): And our father is a very old man."
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم