انگشتگر
انگشتگر. [ اَ گ ِ گ َ ] ( نف مرکب ) زغال ساز. فحام. زغال سوز. زغالی. ( یادداشت مؤلف ) :
وگر بگذری سوی انگشتگر
ازو جز سیاهی نیابی دگر.فردوسی.
(اَ گِ گَ ) (ص فا. ) کسی که زغال سازد، زغال فروش .
کسی که زغال درست می کند، زغال فروش.
کسی که زغال سازد؛ زغال فروش.