اشخال

لغت نامه دهخدا

( آشخال ) آشخال. ( اِ ) آخال. سقط. افکندنی. نابکار. آشغال. حثاله.

فرهنگ معین

( آشخال ) ( اِ. ) نک آشغال .

فرهنگ عمید

( آشخال ) = آشغال

فرهنگ فارسی

( آشخال ) ( اسم ) هر چیز دور ریختنی افکندنی سقط آخال آشغال .
آشغال: آخال، خاکروبه، خاشاک، هرچیزدورریختنی
( آش خال ) آشغال افکندنی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم