فقع گشودن

لغت نامه دهخدا

فقع گشودن. [ ف ُ ق َ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) فقاع گشودن. ( حاشیه برهان چ معین ). به معنی فقاع گشودن است که کنایه از لاف زدن و تفاخر کردن و نازش و خودنمایی و خودستایی نمودن باشد. ( برهان ). رجوع به فقاع ، فقاع گشادن ، فقاع گشودن ، فقع و فقع گشادن شود.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) باز کردن سر شیشه فقاع ۲ - ( مصدر ) کار کوچکی را انجام دادن : و گر جلاب دادن را نشایم فقاعی را بدست آخر گشایم . ۲ - پراکنده قطرات با فشار باطراف ( همچون پراکندن قطرات فقاع ) ۴ - آروغ زدن(چه نوشیدن فقاع معمولا تولید آروغ می کند ) ۵ - تفاخر کردن لاف زدن : نوروز ز نار و سیب زرین بگشاد ز تو فقاع شیرین ( مشکین ) . ۶ - حکایت کردن حاکی بودن : آب جامد چون دست ممسکان از افاضت خیز بسته هوای بارد از دم سفلگان فقاع گشوده ....
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال اوراکل فال اوراکل فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ