جاافتاده

در زبان فارسی، واژه جاافتاده از جمله کلماتی است که به دلیل چندوجهی بودن، در موقعیت‌های گوناگون معانی متفاوتی را به ذهن متبادر می‌سازد. این واژه می‌تواند به استقرار و تثبیت چیزی در جایگاه مناسب خود اشاره داشته باشد، یا فرآیند تکمیل و پختگی یک موضوع یا ایده را به تصویر بکشد. به طور کلی، جاافتاده به معنای رسیدن به مرحله‌ای از کمال و آمادگی است که در آن، یک چیز به طور کامل شکل گرفته و قابل استفاده یا ارائه است.

یکی از معانی رایج، اشاره به پختگی و کمال در فرآیندهای مربوط به مواد غذایی است. به عنوان مثال، هنگامی که گفته می‌شود یک غذا جاافتاده است، منظور آن است که به اندازه کافی پخته شده، طعم و عطر آن به حد مطلوب رسیده و آماده مصرف است. این مفهوم، استعاره‌ای از بلوغ و تکامل نیز به شمار می‌رود و می‌تواند در زمینه‌های مختلفی همچون رشد فردی، توسعه یک پروژه یا شکل‌گیری یک ایده به کار رود.

علاوه بر این، می‌تواند برای توصیف افراد نیز مورد استفاده قرار گیرد. در این حالت، این واژه به فردی اشاره دارد که دارای تجربه کافی، متانت و پختگی در رفتار و گفتار است. چنین فردی معمولاً از دانش و آگاهی عمیقی برخوردار بوده و توانایی تصمیم‌گیری‌های منطقی و درست را داراست. به این ترتیب، جاافتاده نه تنها یک ویژگی ظاهری، بلکه نشان‌دهنده عمق و کمال درونی فرد نیز محسوب می‌شود.

لغت نامه دهخدا

جا افتاده. [ اُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) بجای خود قرار گرفته. || کارکشته. سرد و گرم روزگار دیده. رسیده. منعقد. وزین. مجرب. پخته. سنجیده. موزون.

فرهنگ معین

(اُ دِ ) (ص مف. ) آدم پخته و به کمال رسیده.

فرهنگ عمید

۱. چیزی که در جای خود قرار گرفته.
۲. [مجاز] شخص باتجربه، موقر، و متین.
۳. غذایی که به خوبی پخته شده.
۴. ازقلم افتاده.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- بجای خود قرار گرفته. ۲- کار کشته سرد و گرم روزگار دیده پخته مجرب: (( آدم جاافتاده ایست. ) ) ۳- مسن: (( زن جاافتاده ایست ) ). ۴- کامل شده کاملا درست شده.

ویکی واژه

آدم پخته و به کمال رسیده.

جمله سازی با جاافتاده

نسیم که حالا زن جاافتاده‌ای است، خاطرات جوانی اش در سال‌های ۱۳۲۰ را مرور می‌کند

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تخمین زمان فال تخمین زمان استخاره کن استخاره کن فال جذب فال جذب