اوحدالدین علی بن اسحاق انوری ابیوردی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اوحدالدین علی بن اسحاق انوری ابیوردی از گویندگان نامبردار نیمه ی دوم قرن ششم هجری قمری در ابیورد که شهرکی بوده از شهرهای خراسان بین نساء و سرخس که به دشت خاوران شهرت داشته است، متولد شد.
اوحدالدین علی بن اسحاق انوری ابیوردی از گویندگان نامبردار نیمه ی دوم قرن ششم هجری قمری در ابیورد که شهرکی بوده از شهرهای خراسان بین نساء و سرخس که به دشت خاوران شهرت داشته است، متولد شد.
دیوان انوری، مدرس رضوی، محمدتقی؛ تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۲، چهارم، ص۱۵.
انوری در دوران کودکی و اوایل دوران جوانی به تحصیل در علوم متداول زمان خود پرداخت و در بیشتر علوم از جمله حکمت و ریاضی و نجوم توانست مایه کافی بیندوزد؛ پدرش محمد در همان اوایل عمر وی از دنیا رفت و مال بسیاری را برای بازماندگان خویش به جای گذاشت. انوری با آن که در آن وقت بهره ی فراوانی از دانش های زمان به دست آورده بود و بر خویشان و اطرافیان خود هم از این جهت برتری داشت، با این حال وی مردی خوش گذران بود و دیری نکشید که میراث پدر را در اندک زمانی در راه عیش و نوش و خوش گذرانی صرف کرد و مفلس و بی چیز شد. و ناچار شد برای تهیه ی وسایل زندگی و امرار معاش به شاعری که در آن روزگار رواج داشت بپردازد.
تاریخ ادبیات در ایران، صفا، ذبیح الله؛ تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۷۱، یازدهم، جلد دوم، ص۱۷.
گفته اند روزی انوری بر در مدرسه ای نشسته بود، مشاهده کرد که مرد محتشمی با غلامان بسیار از آنجا می گذرد. انوری از فردی که در آنجا بود پرسید: این مرد کیست؟ گفتند: شاعر سلطان سنجر است.انوری با خود گفت: عجبا شیوه ی شاعری با این پستی و این شخص چنین محتشم است، و پایه ی علم بدین بلندی و من چنین فقیر و بی چیزم؛ از دیدن آن حال، بر آن شد که او هم برای امرار معاش به شاعری بپردازد و در همان شب تصمیم گرفت که قصیده ای بسراید که با این مطلع است: گر دل و دست، بحر کان باشد ••• دل و دست خدایگان باشد
مفلس کیمیافروش، شفیعی کدکنی، محمدرضا؛ تهران، سخن، ۱۳۷۴، دوم، ص۳۵.
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال فنجان فال فنجان فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت