پیکارساز

لغت نامه دهخدا

پیکارساز. [ پ َ /پ ِ ] ( نف مرکب ) که پیکار سازد. که جنگ در اندازد. که رزم آغازد. که حرب ترتیب دهد :
ز بس خشت گردان پیکارساز
شده پیل چون در نیستان گراز.اسدی.نمدپوشی آمد بجنگش فراز
جوانی جهانسوز پیکارساز.سعدی.

فرهنگ عمید

آن که ترتیب جنگ و پیکار دهد، پیکارسازنده.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- آنکه پیکار سازد کسی که ترتیب جنگ دهد : نمد پوشی آمد بجنگش فراز جوانی جهانسوز پیکار ساز. ( سعدی )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم