برطاس

لغت نامه دهخدا

برطاس. [ ب َ / ب ُ ] ( اِخ ) پرطاس. نام شهری است از ولایت ترکستان ، گویند روباه آنجا پوست خوب میدارد. ( برهان ). یک قسمت از مملکت روس قدیم است. ناحیه ایست در ترکستان ، مشرق و جنوبش. ( حاشیه دیوان نظامی ). غوز است و مغربش رود آتل و شمالش ناحیت بجناک و مردمان وی مسلمانند و ایشان را زبانی است خاصه و پادشاه را مس [ میس ] خوانند. و خداوند خیمه و خرگاهند و ایشان سه گروهند؛ بهضولا، اشکل ، بلکار و همه با یکدیگر بحرب اند و چون دشمن پدید آید با یکدیگر یار باشند. ( حدود العالم ). در معجم البلدان آمده که برطاس ارض خزر است. رجوع به معجم البلدان شود :
نخستین که بنهاد گنج عروس
ز چین و ز برطاس و از هند و روس.فردوسی.ز برطاس و از چین سپه راندیم
سپهبد بهر جای بنشاندیم.فردوسی.ز برطاس والان و خزران گروه
برانگیخت سیلی چو دریا و کوه.نظامی.وگر گرگ برطاس را نشکرم
ز برطاسی روس روبه ترم.نظامی. || نام گروهی است که بلادهای فراخ دارندملحق بحد روم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نام اممی است که صاحب بلاد واسعه باشند و همسایه رومند و این امت ها مسلمانند و زبانی خاص دارند که نه ترکی است و نه خزری نه بلغاری و طول مملکت آنان پانزده روز، راه است. رجوع به معجم البلدان شود :
به خزرانیان راست آراسته
ز چپ بانگ برطاس برخاسته.نظامی.و رجوع به نزهةالقلوب ج 3 ص 21، 258 و تاریخ گزیده و مرآت البلدان ج 1 ص 198 و معجم البلدان و مراصدالاطلاع شود. || پوست روباه. ( برهان ). و رجوع به برطاسی شود.

فرهنگ فارسی

۱ - نام قومی برطاس . ۲ - شهری بزرگ پیوسته به خزران کنار نهر اتل ( ولگا ) . مردم آن مسلمان بودند . پوست روباه آن معروف بود .
پرطاس نام شهری است از ویت ترکستان گویند روباه آنجا پوست خوب میدارد .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بُرْطاس ، نام قوم و سرزمینی به همین نام .
در متون اسلامی این نام با تفاوت هایی نیز آمده است : برخی از مؤلفان آن را به صورت بُرداس نوشته اند و ابوعبید بکری فُرداس آورده است مؤلف حدود العالم از دو سرزمین جدا از یکدیگر با نام های برطاس و براذاس یاد کرده که موجب آشفتگی هایی شده است . بارتولد ضمن مخالفت با جدا شمردن برطاس و براذاس بر آن است که از اینگونه خطاها در نسخ ه خطی حدود العالم می توان یافت . وی به عنوان نمونه از دو نام رامهر و رامهرمز یاد کرده که مؤلف حدود العالم آن را دو شهر جدا از یکدیگر دانسته است . بارتولد می افزاید که نام دوم درست تر و تلفظ کامل تر فارسی این نام است . مینورسکی عنوان برطاس را خطا دانسته ، و مشابه نظر بارتولد را ابراز داشته است . وی از تفاوت های لفظی یاد کرده ، و برطاس را صورت عربی براذاس (برذاش - برداس ) دانسته است . مارکوارت برطاس را پدید آمده از واژه آریایی مُرتاسه دانسته که به معنای «آدم خوار» است . مارکوف این نام را با واژ ه فینی به معنای پل قیاس کرده ، و برای آن منشأ ایرانی قائل شده است . مینورسکی آن را با واژ ه اوستایی پَرَتو و واژ ه کردی پُرد مرتبط دانسته ، و چنین احتمال داده که ممکن است نام فرداس در اثر ابوعبید بکری با پُرداس منطبق باشد.
موقعیت سرزمین برطاس
برطاس ها قومی بودند که نزدیک سرزمین خزران ، میان خزر و سرزمین بلکار (بلغارهای اطراف رود اتل ) می زیستند. مؤلف حدود العالم در مورد سرزمین برطاس می نویسد که مشرق و جنوبش سرزمین غزان ، مغربش رود اتل (ولگا) و شمالش ناحیه پچناگ است . از نوشته مؤلف حدود العالم چنین بر می آید که برطاس در کرانه شرقی ، و براذاس در کرانه غربی رود اتل قرار داشته است ، ولی همین مؤلف شمال هر دو سرزمین ِ یاد شده را ناحیه پچناگ نامیده است که در جنوب آنها سرزمین خزران بوده است . بعضی محققان برآنند که برطاسها در فاصله سده های ۵ -۱۱م در دو سوی رود اتل در منطقه ای از شمال سیزران تا ولگاگراد مستقر شدند این نکته مؤید نظر بارتولد و مینورسکی است . مسعودی از رودی یاد کرده است که در مسیر علیای رود اتل جریان دارد و بدان می پیوندد. وی این رود را نهر برطاس نامیده است .
برطاس در منابع کهن
قدیم ترین آثاری که از برطاسها یاد کرده اند، مربوط به اواخر سد ه ۳ تا نیمه سد ه ۴ق است . گردیزی و ابن رسته مسافت میان خزر و برطاس را ۱۵ روز راه ، و اصطخری فاصله شهر اتل (تختگاه خزران ) را تا سر حد برطاس ۲۰ روز راه نوشته اند. اصطخری قوم برطاس را دو گروه دانسته که گروهی از آنان در انتهای (غربی ) ولایت غز نزدیک بلغار می زیسته اند.
اقوام برطاس ها
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال سنجش فال سنجش فال عشقی فال عشقی فال ای چینگ فال ای چینگ