برطاسی

لغت نامه دهخدا

برطاسی. [ ب َ / ب ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به برطاس.
- روباه برطاسی ؛ روباه منسوب به سرزمین برطاس :
ای شیر فلک روبه برطاسی تو.سوزنی. || پوست روباه : و فیه [ فی سرسن ] سوق لهم یباع فیه القندس و البرطاسی و السمور. ( معجم البلدان ). با حملهای گران از مجلوبات دیار ترک... غلامان ماهروی و کنیزکان ختائی... و دستهاء برطاسی و قاقم و سمور. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 238 ).
شب چو زیر سمور انقاسی
کرد پنهان دواج برطاسی.نظامی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم