ثوبه

لغت نامه دهخدا

( ثوبة ) ثوبة. [ ث َ ب َ ] ( اِخ ) ابن جُمیر. صاحب لیلی اخیلیه است و او را دیوانی است.
ثوبة. [ ث َ ب َ ] ( اِخ ) ابن نمر بسی. مکنی به ابومحجن قاضی مصر. از قبیله بس بطنی از حمیر.

فرهنگ فارسی

ابن نمر بسی مکنی به ابو محجن قاضی مصر از قبیله بس بطنی از حمیر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال میلادی فال میلادی فال راز فال راز فال انبیا فال انبیا