لغت نامه دهخدا
یوسف آباد. [ س ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان برج اکرم بخش فهرج شهرستان بم ، واقع در 18هزارگزی جنوب فهرج ، با 255 تن سکنه. آب آن از قنات وراه آن فرعی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
یوسف آباد. [ س ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان شرفخانه بخش شبستر شهرستان تبریز، واقع در 14هزارگزی جنوب باختری بخش ، با 191 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
یوسف آباد. [ س ِ ] ( اِخ ) از قنوات تهران دارای 40 سنگ آب. ازمادرچاه آن تا شهر یک فرسنگ است که از شمال وارد شهر تهران می شود. رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان شود.
یوسف آباد. [ س ِ ] ( اِخ ) دروازه یوسف آباد، هم به مناسبت قنات فوق الذکر در شمال تهران بوده است.سابقاً یوسف آباد از باغ های مشهور خارج شهر تهران به شمار می رفته و متعلق به میرزا یوسف مستوفی الممالک بوده است ، ولی اکنون بیمارستان شماره یک ارتش در آن ناحیه واقع است. از سال 1327 هَ. ش. دولت اراضی یوسف آباد را به مستخدمین دولت به اقساط طویل المدة واگذار کرد. اکنون منازل و دکاکین بسیاری در آن قسمت ساختمان شده است و یکی از آبادترین نقاط شمال شهر تهران محسوب می شود. و رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان شود.
یوسف آباد. [س ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بهنام سوخته بخش ورامین شهرستان تهران ، واقع در 16هزارگزی خاور ورامین و89هزارگزی جنوبی راه شوسه تهران -خراسان ، با 326 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. مزرعه شور جزء این ده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
یوسف آباد. [ س ِ ] ( اِخ ) ده مرکز بخش از دهستان یوسف آباد پایین ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد، با 867 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
یوسف آباد. [ س ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان شهر کهنه بخش حومه شهرستان قوچان ، واقع در 15000گزی شمال باختری قوچان و 1000گزی شمال شوسه قدیمی قوچان به شیران ، با 807 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).