زخم کشیدن

لغت نامه دهخدا

زخم کشیدن. [ زَ ک َ / ک ِدَ ] ( مص مرکب ) خسته و مجروح گشتن. ( آنندراج ). زخم پذیرفتن. خود را در معرض زخم قرار دادن:
کسی که زخم زد او هم ز زخم خود بشکست
کسی که زخم کشید او بجان درست بماند.میرخسرو ( از آنندراج ).نهد بر دمش چون کس انگشت خود
کشد زخم چون غنچه در مشت خود.ملاطغرا ( در تعریف ذوالفقار، از آنندراج ).رجوع به زخم کش شود.

فرهنگ فارسی

خسته و مجروح گشتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تک نیت فال تک نیت فال سنجش فال سنجش