در گلاله

لغت نامه دهخدا

درگلاله.[ دَ گ ُ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) درکاله. درگاله. دنگاله. دنگداله. یخ زیر ناودان باشد و آن در هوای سرد بشکل مخروطی بسته می شود. ( برهان ). گل فهشنگ. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

درگاله درگاله دنگاله یخ زیر ناودان باشد و آن در هوای سرد بشکل مخروطی بسته شود

جمله سازی با در گلاله

سپاهیان مسلمان عرب به فرمان دهی هاشم عتبه پور در ۷ دسامبر ۶۳۷ زایانی با سپاه ایرانی یزدگرد ساسانی درافتادند. این نبرد در گلاله روی داد. ادوارد براون در جلد ۱ تاریخ ادبیات، صفحه سیصد می‌نویسد: همین‌که سیل ایرانیان جدید الاسلام و اسرای ایرانی به‌سوی عربستان سرازیر گشت، عمر نگران شد. دینوری در صفحه صد و سی و شش کتاب خود می‌گوید: چون عمر اوضاع‌واحوال را بدین منوال دید گفت: بار خدایا! از شر فرزندان این اسرای جلولا به تو پناه می‌برم.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال رابطه فال رابطه فال مکعب فال مکعب فال تاروت فال تاروت