الکیونه
دانشنامه عمومی
آلکیونه و کیکس خوشبخت با یکدیگر در تراشیس زندگی می کردند، تا آنجاییکه خوشبختی خود را با کامرانی زئوس و هرا هم سنگ دانستند. این زئوس را بسیار خشمگین کرد. هنگامی که کیکس به دریا رفت، خداوند آذرخشی را به کشتی کیکس زد و او را کشت. تن نمای کیکس یا خدای خواب مورفئوس به آلکیونه گفت که چه برسر کیکس آمده است. آلکیونه در اندوه جدایی یار، خود را به دریا پرت کرد. خدایان از سر دلسوزی آن دو را به پرندهٔ یخ دگرگون کردند. آن پرنده را مرغ یخ می دانند.
زیرا آلکیونه می خواست در کرانهٔ دریا تخم گذاری کند، پدرش آیولوس یک هفته و همه ساله پیش از آغاز زمستان از دمیدن باد خودداری کرد، تا دخترش به آسودگی لانه سازی کند. ریشهٔ «روزهای پرندهٔ یخ» ( به یونانی Halkyonia ) که به نبود تندبادهای زمستانی شناخته شده است، از این داستان سرچشمه می گیرد.
دانشنامه آزاد فارسی
(یا: هالکیُون۱) در اساطیر یونان، دختر آئولوس۲ و همسر سِئو کس۳، (پسر ستاره صبح). وقتی سئو کس در طوفانی در دریا غرق شد، آلکیونه از غصه خود را به دریا افکند. پس از مرگ، هر دو مبدل به مرغان ماهیخوار شدند. ایام آلکیونه به دو هفته ای اطلاق می شد که طی آن مرغ ماهی خوار (به یونانی آلکیونه) در لانه ای شناور به زاد و ولد مشغول است. در این ایام به فرمان زئوس۴ دریا طوفانی نمی شود.