هنگ

هنگ

هنگ، یک یگان نظامی است که از دو یا چند گردان تشکیل می‌شود و به عنوان یک واحد تاکتیکی و عملیاتی در نیروهای مسلح به کار می‌رود. این واحد می‌تواند در عملیات‌های مختلف نظامی، از جمله نبردهای زمینی، پشتیبانی آتش، و عملیات‌های مشترک با دیگر یگان‌ها، نقش مهمی ایفا کند.

هر هنگ تحت فرماندهی یک فرمانده قرار دارد و دارای ساختار سازمانی مشخصی است که شامل واحدهای مختلفی مانند گردان‌ها، گروهان‌ها و دسته‌ها می‌شود. این ساختار به هنگ این امکان را می‌دهد که به طور مؤثر در میدان جنگ عمل کند و به وظایف مختلفی از جمله آموزش، پشتیبانی لجستیکی و اجرای عملیات‌های نظامی بپردازد.

هنگ‌ها می‌توانند در انواع مختلفی از نیروها، از جمله نیروی پیاده، زرهی، و هوایی وجود داشته باشند.

لغت نامه دهخدا

هنگ. [ هََ ] ( اِ ) سنگینی و تمکین و وقار. ( برهان ). سنگ. ( حاشیه برهان چ معین )

فرهنگ معین

(هُ ) (اِ. ) ذخیره، توشه.
(هَ ) [ په. ] (اِ. ) ۱ - وقار، سنگینی. ۲ - قصد، اراده. ۳ - معرفت، دانایی. ۴ - از تقسیمات ارتش که مرکب از سه گردان است.
(هِ ) (اِ. ) پیچش شکم، شکم روش.

فرهنگ عمید

۱. واحدی در ارتش، مرکب از سه گُردان.
۲. [قدیمی] سپاه.
۱. هوشیاری، دانایی: ای همه سیرت تو هنگ و ثبات / چه کنم بی ثبات و بی هنگم (انوری: ۶۹۲ ).
۲. سنگینی: ز هنگ سپهدار و چنگ سوار / نیامد دوال کمر پایدار (فردوسی: ۱/۳۴۸ ).
۳. [مجاز] وقار، شوکت.
۴. زور، قدرت.
۵. قصد، آهنگ.

فرهنگ فارسی

زور، قدرت، سنگینی، وقار، وزن، شوکت، هوش، قصد
( اسم ) ۱- وزن مقدار. ۲- زور قدرت: زهنگ سپهدار و چنگ سوار نیامد دوال کمر پایدار گسست و بخاک اندر آمد سرش سواران گرفتند گرد اندرش. ( شا ) ۳- سنگینی ثبات وقار: گویند زسنگ و هنگ دوری دانی که نه جای سنگ و هنگست. ( انوری )
ذخیره توشه و قوت

فرهنگستان زبان و ادب

{regiment} [علوم نظامی] یگانی راهکنشی که معمولاً از دو یا چند گردان تشکیل می شود
هنگ

جملاتی از کلمه هنگ

جهان ستان چو ملوکان باستان جستان که هست خانه فرهنگ را به فضل ستون
ملک دل را سپه ناز به یغما آمد دیده را مژده که هنگام تماشا آمد

خداوندا ندیدم هیچ سالاری به سنگ تو، نه اندر کارها شاهی به آئین و به هنگ تو

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم