سوز و ساز

لغت نامه دهخدا

سوز و ساز. [ زُ ] ( ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) عشق و محبت و اندوه و الم و غم و آزردگی و ملالت خاطر. ( ناظم الاطباء ) :
بر خود چو شمعخنده زنان گریه میکنم
تا با تو سنگدل چکند سوز و ساز من.حافظ.

فرهنگ فارسی

عشق و محبت و اندوه والم و غم و آزردگی و ملالت خاطر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم