لغت نامه دهخدا
زفرة. [ زَ رَ ] ( ع اِ ) میانه چیز و میان اسب.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). میانه هر چیز. ( از اقرب الموارد ).
زفرة. [ زَ رَ ] ( ع اِ ) دخول نفس. ج ، زفرات. و گاه در شعر زفرات به سکون فاء گویند. ( ناظم الاطباء ). رجوع به زفرات شود.
زفره. [ زِ رِ ] ( اِخ ) دهی از بخش کوهپایه شهرستان اصفهان است که 2835 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).
زفره. [ زِ رِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان اشترجان بخش فلاورجان است که در شهرستان اصفهان واقع است و 1288 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).